امیر بهرادامیر بهراد، تا این لحظه: 10 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

بهراد پسر آروم و صبور من

تصميم كبري(ههه)و اوضاع ماماني در اين دوران

سلام به همگي همونطورگفته بودم به دليل اينكه جديدانت در دسترسم نيست   و مشغله زياد پيدا كردم فعلا نميتونم زود به زود آپ كنم    اگه بهتونم سر نميزنم زود به زود بازم ببخشيد   خواستم بگم نتيجه آخر گرفتم و امروز شوشو رفت دانشگاهم با مدارك   تا برام ثبت نام كنه با شهريه500 هزار تومان به معاون اون دانشگاه صحبت كرديم    واسه 2ماه اول گفت همش به استاد ربط داره بايد باهاش حرف بزني    و منم فعلا ثبت نام كردم و تا ببينم چي ميشه   ايشالا استادا باهام راه ميان و 2ماه اول هوامو دارن   نهايتش ميافتم ترم اول از اينكه يك سال عقب بيفتم بهتره ...
29 تير 1392

مشاوره بديد لطفا

سلام،به همگي دوستان عزيزم خيلي وقت بود نيومدم سر بزنم به بزرگواري خودتون منو ببخشيد   سرم خيلي شلوغ بود و در گير بودم و همينطور اينترنت دسترسي آسون نداشتم آخه خودم اينترنت ندارم ميمومدم خونه مامانم و آپ ميكردم خلاصه ببخشيد.   جونم براتون بگه كه امروز قصد نوشتن براي پسر گلم رو ندارم و فقط ميتونم بگم كه پسرگلم خدار و شكر و به اميد خداوند مهربون پسرم سالم هست و همچنان بازي گوشي ميكنه    تو دلم شبها هم يه كارايي ميكنه كه قل قلكم ميگيره و از خواب بيدار ميشم و خندم ميگيره من اسم اين حركت كردناشو گذاشتم موج مكزيكي   انقدر باحاله كه نگو اونهاي كه مامان شدن ميدونن چي ميگم جدا از لگ زدن ...
22 تير 1392

گمشدن حلقه ازدواج

سلام به همگی و ممنون از این همه لطف که بهم دارید و نظر میگذارید همتون رو دوست دارم و ممنون که برام دعا میکنید     پسر گلم سلام عسل من تمام عمرم و تکیه کلامی که همیشه به زبونمه بهراد مامانی تو نفسمی وبابایت عشقم هردوتاتونو دوست دارم و با امید شما زندگی میکنم و نفس میکشم عزیزدلم جونم برات بگه که دیروز که بعد آپیدن و بعد استراحت  کردن موقع نماز مغرب عشا بود که وقتی خوندم تمام شد یهو انگار یه حسی بهم گفت و صدا کرد که حلقت نیست برگشتم دستمو نگاه کردم دیدم واقعا نیست دیوانه شدم برای اولین بار بود بعد 5سال ازدواج حلقم گمشده نه عادت داشتم از دستم در بیارم ونه اونطور بود شل باشه که ...
5 تير 1392

مسابقه چی؟؟؟وبلاگ نویسی

سلام به همگی بلاگ نویس و غیز بلاگ نویس من هم از طرف مامان رادین به این مسابقه دعوت شدم و اومدم تا شرکت کنم  همگیتون رو دوست دارم عاشقانه  شما هم دعوتید   بزرگترین ترس زندگی شما چیه ؟   از دست دادن خانوادم مخصوصا پدرم اگه ٢٤ ساعت نامریی میشدی چیکار میکردی ؟   والا خیلی سخته خندم گرفته نمیدونم چی بگم  خیلی جاها ههه  حالا نمیشه نگم اواااااا گیر ندید خوب باشه باشه میگم " دوست داشتم برم شرکت و یواشکی استعلاجیامو از سیستم پاک میکردم که بتونم برای مرخصی زایمان بیشتر استفاده کنم پیش بهرادم بیشتر بمونم هههههه (فقط مدیر شرکتمون بخونه چی میشه اخراجی خ...
4 تير 1392
1